خستم این روزا

این روزا همش خستم و می خوام استراحت کنم و تمام برنامه های ورزشیم هم تعطیل شده.  مقصر کیه ؟ همش تقصیر این هواست .  هوا بدجور بهاری شده و منم همش می خوام بخوابم . صبحا با جنگ و دعوا با خودم می رم سر کار بس که تنبلیم میاد از توی رختخواب پاشم ! تا حالا تو عمر این بلا سرم نیومده بود به خدا ! روزها تو شرکت همش خمیازه می کشم و ساعتو چک می کنم که کی موقعش می شه که برم خونه. البته امروز داشتم رو یه پروژه برنامه نویسی جدید کار می کردم و کلا خواب یادم رفت.

عصر مطابق معمول زود اومدم خونه که دیدم میم زنگ زده به گوشیم و من چون مشغول رانندگی بودم نفهمیدم . خلاصه پیغام داد که بیا دنبالم بریم دوچرخه بخرم ! منو می گی گریم گرفت . آخه بابا من خستم می خوام فقط استراحت کنم . خلاصه اس ام اس دادم که بزنگ ... و بعد یه ساعت چون زنگ نزد خودم زنگیدم که کجایی و فهمیدم اس ام اسی که فرستادم اصلا نرفته و اونهم کلی شاکی ... می گه با دوچرخه قدیمیم رفتم سفارش دادم ! فکر کردی من محتاج تو هستم و تازه کلی هم گله می کنه ... دلم کلی گرفت ... چرا آدمها انقدر از هم انتظار دارن ... تازه من که می رفتم اگه می زنگید ... خودش نزنگید 



چه روزای خوبی بود

۴ روز تعطیلی خیلی خوش گذشت ... حالا هم که روز آخره و فردا باز باید بریم سر کار! صبح از خواب پاشدیم گفتیم بریم باشگاه ورزش کنیم. باشگاهه هم ۲۴ ساعته هست و هر موقع بخوای کارتتو می زنی می ری تو ... برای امنیت و اینکه با خودت کسی رو از بیرون نیاری دو تا در داره ... دره اول رو که با کارت باز می کنی یه فضای ۱ متر در یک متره که دره دوم هم همونجاست و اونم که باز کردی می ری تو ... اما برای باز کردن در دوم  در اول باید بسته باشه و تو بایستی اونجا تا اسکن کنه دستگاه که بیشتر از یه آدم اونجا نباشه!  اقا ما اینو نمی دونستیم. من کارتو زدم و در اول هم باز بود که یهو شروع کرد آژیر کشیدن ... یک آبرو ریزی شد که نگو ... منم سریع در رفتم یه ۵ مین صبر کردم بعد اومدم کارتو زدم رفتم تو . 

 حالا اومدم پیش میم و اونم برای شربت سکنجبین خونگی که خودش پخته اورده و داره جیگرم حال میاد ... ناهارم آبگوشت بار گذاشته ... دستش درد نکنه 

کاش یه روز خوب بیاد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مهمون داری به سبک ایرانی

ان مادرتون نگذارین دیگران ازتون سو استفاده کنن و فکر کنن شما خر هستین دور از جون ! تازه اگه گذاشتین دیگه لازم نیست بیاین جز به جز شاهکاراتونو برای بقیه به عنوان سند افتخار تعریف کنین ! 

دوستی ایرانی می گفت که یه بنده خدایی اومده یه ماهه تلپ شده خونش! می گم چرا نرفته هاستل (همون مسافرخونه) می گه بنده خدا وضعش خوب نیست! بعد جالبه که این دوستمون باید مثل یه مهمون جلوش بگذاره و برداره و بپزه و ... غرغرهاشم میاد برای من می کنه! انقدر از این بی عرضگی ها بدم میاد که نگو! بابا مهمون یه روز دو روز! اگه هم مجبوره بیاد خونت بمونه دیگه مهمون حساب نمی شه که! باید خودشم کمک کنه توی پخت و پز و ... خلاصه حسابی لجم گرفته از رفتار بعضی دوستان ایرانی که فکر می کنن خیلی زرنگن. این دوست ما خیلی مظلوم و بی دست و پاست و هر چی می ما گیم که بابا نگذار باهات همچین رفتاری بشه می گه عیب نداره مهمونه.

خدا رو شکر که دوستای من  انقدر با شعور و فهمیدن که اگه بیان دو ماه دوماه هم پیشم بمونن من  بهم بیشتر خوش می گذره. انقدر که کمک آدم می کنن و یه باری از دوشم برمی دارن و کلا بودنشون خیلی خیلی بهتر از نبودنشونو. خدایا شکرت واسه این دوستای گلی که دارم. 



آخر هفته اینجا تعطیله و حسابی خوش می گذره و یه استراحتی می کنیم . اسم تعطیلاتش valborg (بخونین والبورگ) هست که سوئدی ها توی روز بخصوصی آتش روشن می کنن و دورش جمع می شن و آواز می خونن و به بهار خوشامد می گن . در واقع مراسم اطلیش 30 اوریل یا همین امروز هست که ملت خودشونو با مشروب خفه می کنن و خیلی ها می گن که بسیاری از بچه های سوئدی توی این تعطیلات درست می شن ! 

راستی تابستونم که نزدیکه و ما اینجا یکماه تعطیلات تابستونی داریم  خدا کنه برنامم جور بشه و بتونم برم دیدن یه آدم خیلی عزیز که 3 ساله ندیدمش و دلم براش  کلی تنگه ... اگه گفتین کیو می گم ؟

مدرک اصلا مهم نیست ، حداقل اینجا !

همکارم به زور 5 سال طول کشیده یه لیسانس 3 ساله رو بخونه و تازه هنوز هم مدرکش رو نگرفته اما کار می کنه و اصلا هم عین خیالش نیست که مدرک نداره ! می گه گور باباش کار که دارم مدرک می خوام چیکار ! حقوقشم چندان تفاوتی با من فوق لیسانس نداره ! یعنی واقعا اعصاب آدم خورد می شه !