به موقعش ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

واقعا ؟

می گویند آیدا تو حیفی ... 

بی خداحافظی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ای بابا!

توی شرکت همکاران در مورد داعش می پرسیدند و اینکه خطری برای ایران داره یا نه و منم توضیح می دادم که اینها به عراق حمله کردند و کشور ما امن هست فعلا و مشکلی نداره.(اینا فرق ایران و عراق رو هم درست نمی فهن و به زور باید بهشون حالی کرد که ما ایرانی هستیم و فارسی حرف می زنیم نه عربی!). خلاصه بحث این حرفها بود که یکی از همکاران که از قضا ایرانی هم هست گفت که بهتره اصلا راجبش حرف هم نزنیم من اعصابم ناراحت می شه ! من  بهت زده بودم و داشتم فکر می کردم که ناراحتی می تونی پاشی بری گوش ندی ! فکر می کردم که اینهمه آدم داره کشته می شه . زن و بچه مردم آواره و بی خانمان شدن . چقدر آدم رو سلاخی کردن و چقدر به زن ها تجاوز شده. اونوقت خیلی از ماها حتی جرات پیگیری اخبارشم نداریم و فکر می کنیم جنگ و بدبختی تا وقتی مال همسایه هست مشکل ما نیست ! 
---------------
این جریان لامپ جدیدا خیلی خبر ساز شده و همه جا کلی جک و مسخره بازی ازش درست کردن و نشستن به بدبختی که این بلا سرش اومده خندیدن ! داشتم فکر می کردم شاید این فلک زده بهش تجاوز شده یا گیر یه آدم اشغال افتاده وگرنه کی میاد لامپ ... 

بوی جنگ

استرس و اضطراب تو روزهای اخیر حسابی  اذیتم می کنه.  استرس آینده و آرزوهایی که هنوز خیلی مونده تا برآورده بشن . اضطراب از اینکه چه سرنوشتی درانتظارمه. کی می تونم اقامت بگیرم و خلاص بشم و چیزایی از این قبیل ...

توی قطار نشسته بودم و مسیری یه ساعته به سمت استکهلم رو طی می کردم و همزمان چرخی هم تو ف ی س ب و ک می زدم. هوا هم عجیب بارونی بود و قطرات بارون شرشر روی شیشه های قطار می دویدند. رسیدم به خبرهایی در مورد عراق و داعش و جنگ و ... همونجا اشکهام بود که سرازیر شدن و قصد بند اومدن هم نداشتن. اصلا هم اهمیت ندادم که مردم دارن چپ چپ نگاهم می کنن ! درد و بدبختی مردم بیچاره ی درگیر جنگ رو با تمام وجود حس کردم. دلم به درد اومد از آوارگی و بی پناهی مردمی که درگیر این جنگ شدن. با خودم فکر کردم اگه یکی از شهروندان هر کدوم از این کشورهای اروپایی کوچکترین بلایی سرش بیاد کشورش خودشو تیکه پاره می کنه! اونوقت بعضی جاها مردم کرور کرور کشته می شن و آبی هم از آب تکون نمی خوره ! واقعا این دردآوره. ارزش آدما تو این دور و زمونه به اینه که کجایی باشی! اگه ایرانی باشی باید خیلی چیزها رو تحمل کنی و دم نزنی ... خیلی نگاهها ... خیلی حرفهای ناجور ... هر جا که می پرسند کجایی هستی باید توی ذهنت یک حساب کتاب بکنی ببینی چی باید جواب داد ؟ حالا راه افتادن دور سفارت های کشورهای مختلف برای ویزا و دردسرهایش بماند.