کار جدید

این روزها مشوشم. حس می کنم هیچ چیز سر جای خودش نیست و من حیران این وسط مانده ام که چه کنم. تا بحال یک کار معمولی داشتم و جدیدا تصمیم گرفتم یک فوق لیسانس دیگر در زمینه مورد علاقه ام بگیرم که قطعا بعدها باعث پیشرفتم در کار کنونی ام هم خواهد شد. اما این پبشنهاد کار جدید همه چیز را ریخته بهم. کلا برنامه زندگیم دارد عوض  می شود و خودم نمی فهمم. کار سنگینی هست با حقوق خیلی بالا و همه ی اطرافیان می گویند خری اگر نروی و من می دانم که اگر بروم دست کم یکسال اول با سختی روبرو خواهم بودو مانده ام که بپذیرم و به بهای پیشرفت سختی ها را تحمل کنم یا به همین کار کنونی بچسبم ؟  

نمی دانم اصلا من ادمی هستم که مدام دنبال سختی و تغییر باشد و پیشرفت کند یا برعکس ... آدمی که ترجیح می دهد یک کار کاملا معمولی داشته باشد و هر روزش مثل دیروز باشد.  تردید دارد دیوانه ام می کند. از طرفی می دانم که با این کار سنگین باید درس را هم ول کنم و بچسبم به کار. 

هی سرنوشت حواست هست مرا به کجا داری می بری ؟ 


پ ن :بعد مدتها دیشب خواب  دیدم آنهم یک خواب آشفته .  خواب دیدم کاری کردم که مامان بابام باهام قهر کردن. آخرای خواب بابا باهام آشتی شد اما مامان هنوز قهر بود. خیلی تو خواب عذاب وجدان داشتم از اینکه مامان باهام قهره. 

نظرات 1 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 08:03 ق.ظ

چه تنگنای سختی! :(
فقط می تونم بگم امیدوارم بتونی تصمیم درستی بگیری و بهدها از تصمیمت کاملا راضی باشی. :)
و مطمئنم همینطور میشه. :)

مرسی رها جونم. تقریبا تصمیم رو گرفتم و بعدا می نویسم که چی شد وچیکار کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد