دکتر آیدا و شکستگی پا !

میم پریروز رفته بود کارتینگ (ماشین سواری). وقتی اومد گفت خوردم به یه ماشین دیگه و سرم محکم خورده به دستم، همه جاشم زخم و زیلی بود انگار که از میدون جنگ برگشته! می گفت دستم درد می کنه. من تو دلم گفتم این عجب ادا اصولی میاد که خودشو برای من لوس کنه . اصولا مردا وقتی یه زخم کوچیک بردارن می گن بیا ببین زخم شمشیر خوردم. خلاصه تحویلش نگرفتم. آقا بعد دو روز از شدت دست درد رفته دکتر . دکتره گفته که دستت شکسته ! و دستشو گچ گرفتن !‌ دلم انقده براش سوخته ! آخه دیروز یه سره داشتم سرش غر می زدم که تو خیلی نامنظمی و همیشه همه چیزات همه جا ولو هست. امروز اومدم خونه دیدم با دست شکسته همه جا رو صبح جمع و جور کرده. دلم براش کباب شد به خدا ! چقدر من بدم. مامانم هم دعوام کرد گفت این شاهکارهای رو که می زنی رو برای من تعریف نکن اعصابمو خراب می کنی !‌

من خوشبختانه تا بحال دست و پام نشکسته (بزنم به تخته) اما داداشم تا دلتون بخواد دست و پاش شکسته و گچ گرفته. یکبار که یادمه جفتمون فنچ بودیم و پای آیدین تو گچ بود و کلافه شده بود. اومد گفت آیدا من می تونم رو این پا راه برم اصلا هم درد نمی کنه! منم احساس دکتری بهم دست داد و گفتم خوب اگه می تونی که یعنی خوب شدی بیا گچو باز کنیم! خلاصه با چاقو  افتادیم به جون گچه و به هزار زحمت بازش کردیم . فرداش بابام بردش دکتر، دکتر گفت پات خوب نشده روشم راه رفتی باید دوباره گچ بگیریم ! پای بیچاره رو دوباره گچ گرفتن و یکماهی هم توی گچ بود باز !