خونه گرفتن پر ماجرای من

دیروز دو تا خونه دیدم . اولی نزدیک مرکز شهر بود . یه خونه بزرگ با قیمت مناسب که کلی ذوق زده بودم که چطور انقدر آسون به من می خوان بدنش. زودتر از همیشه از شرکت زدم بیرون و با اتوبوس رفتم مرکز شهر و با گوگل مپ دنبال مسیر درست گشتم. به محض اینکه پا به اون منطقه گذاشتم احساس کردم وارد یه دنیای دیگه شدم. اون منطقه پر بود از مهاجر و احتمالا پناهنده ... به آدم تیکه می انداختن و من تقریبا وحشت زده شده بودم که اینجا دیگه کجاست ... چرا سوئدی اصلا این دور وبرها نیست ؟ خونه هه هم چنگی به دل نمی زد ، بزرگ بود اما خیلی قدیمی بود. البته اینجا توی سوئد خونه قدیمی زیاده و قطعا نمی یان خونه ای با بهترین متریال رو اجاره بدن که دو روزه داغون بشه بنابرین نمیشه انتظار زیادی داشت ؛ البته اگه هم اجاره بدن قیمتش سرسام آوره. خانمی که خونه رو نشون می داد پرسید خوبه خونه و من موندم که چی بگم! خلاصه سریع پیچوندم و پا به فرار گذاشتم. امروز اومدم تو اینترنت سرچ کردم و می بینم که  بله ... محله هه زیاد خوشنام نیست. از یکی از همکارا هم پرسیدم گفت که من باشم همچین جایی خونه نمی گیرم. گفت خونه پیدا کردن اینجا توی این شهر کار سختیه باید حسابی بگردی و مراقب بعضی محله های خاص باشی!

بعد دیدن این محله و خونه ی شاهکارش نا امید و خسته گفتم برم خونه دوم رو که دقیقا وسط مرکز شهر بود ببینم . جاش فوق العاده عالی بود و خونش خیلی خیلی کوچولو اما نوساز بود و خیلی شیک و مدرن. برای من که بعد دیدن اون خونه مثل خود بهشت بود فقط حیف که اندازش برام خیلی کوچیک هست ! حالا موندم بیشتر بگردم یا فعلا همین خونه فسقلی رو بگیرم تا سر فرصت بشه دنبال خونه گشت ! چشم ترس شدم والا !