از ایران می نویسم ...

این پست  رو از ایران می نویسم و تا چند روز دیگه هم برمی گردم  سوئد ...

این دو سه هفته خیلی بهم خوش گذشت. مامان اینا طفلکا تا می تونستن ازم پذیراییی ومهمون نوازی کردن! البته روزای اول تا می خواستم عادت کنم به شرایط اینجا یکم سخت بود اما بعد چند روز همه چیز برگشت به روال سابق و در کل روزای خوبی داشتم اینجا کنار خانواده و دوستام.

این روزهای آخر خیلی روزهای شلوغیه . دیدن فامیل و انجام دادن کارهای باقی مانده از جمله دندون پزشکی! واقعا نمی دونم چرا من همیشه دقیقه ی آخر کارهام ! آخه اونجا دندان پزشکی خیلی گرونه و بهتره اینجا دندون پزشکی برم . اتفاقا رفتم عکس گرفتم و دکتر گفت یه دندونم پوسیده و به عصب رسیده و ممکنه نیاز به عصب کشی داشته باشه ! دکتر هم کلی دعوام کرد که آخه کی این کارهارو می گذاره برای روزهای آخر! خلاصه با کلی سلام و صلوات امروز رفتم و دکتر دندون رو باز کرد و پر کرد و گفت شانس آوردم که به عصب نرسیده هنوز! اگه عصب کشی می خواست خیلی به دردسر می افتادم تو این چند روز باقی مانده.

از قیمت های اینجا شاخ در آوردم تقریبا ... می ری بقالی یه چیپش بخری با دوتا شکلات باید 5 تومن بدی ! یادمه قبلنا 1000 تومنم واسه اینا نمی دادم ! کرایه تاکسی هم همینطور ! قیمت بقیه چیزا مثل کیف و کفش و ... هم همینطور .


این روزای آخر دلم گرفته یکم که باز باید خانوادمو ترک کنم و برم  ... اما از طرفی هم اینجا موندن سخته و راضی نیستم که بمونم ... تمام زندگیم اونجاست پس چاره یی جز رفتن نیست ... کاش می شد مامانمو با خودم می بردم 


نظرات 8 + ارسال نظر
baroon یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 11:58 ب.ظ http://best-sharge.mihanblog.com/

سلام دوست عزیزم..وب زیبایی داری!
به وبم سربزنی خوشحال میشم با تبادل لینک هم موافقم!
راستی اگه اهل خرید شارژ الکترونیکی هستی یه سایتی بهت معرفی میکنم که شارژشو ارزان تر از همه جا ارائه میکنه!
سربزنی بهش ضرر نداره!
آدرس داخل وبم هست...!

وحید دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 09:10 ب.ظ http://bealive.blogfa.com/

چه جالب، بالاخره اومدی ایران. رسیدنت بخیر و چشمت روشن از اینکه خانواده عزیزتو دیدی. خوشحال هستیم از خوشحالی شما. امیدوارم همیشه بهترین برات رقم بخوره. نگران برگشتن نباش. مهم اینه هر جا هستی به فکر یادگیری و کسب آرامش و بهتر شدن باشی.
هر لحظت بهتر از لحظه قبل.

مرسی وحید جان . منم امیدوارم شما همیشه موفق و شاد باشی.

لیلی سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 11:26 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

خیلی خوشحالم که اون نگرانی های قبل در مورد سفر به ایران کمرنگ بوده. البته می دونم شرایط خیلی تغییر کرده و پذیرفتن شرایط جدید سخته ولی محبت خانواده و بوسه مادر با هیچی قابل تعویض نیست

مرسی لیلی جان . آره واقعا تحمل همه چیز به بودن به خانواده می ارزه

وحید شنبه 21 دی 1392 ساعت 08:51 ب.ظ http://bealive.blogfa.com/

بی‌شک همه ما به این موضوع فکر کرده‌ایم که اگر روزی بفهمیم بیشتر از چند روز یا چند ماه برای زندگی فرصت نداریم، چه کارهایی داریم که می‌خواهیم آنها را تمام یا شروع کنیم.

فرصت داشتی بیا ادامه شو بخون. فکر کنم مفید باشه.

باشه حتما وحید جان

سوری پنج‌شنبه 26 دی 1392 ساعت 09:41 ب.ظ

الان کجایی؟

swedam azizam

suri جمعه 27 دی 1392 ساعت 10:56 ق.ظ

خوب بنویس احوالاتتو بدونیم دخمل خوب دلم برای نوشته هات تنگه

نوشتم که ... اما رمزدار رمزشم همون قبلیه

suri جمعه 27 دی 1392 ساعت 12:13 ب.ظ

l من رمز رو ندارم قبلیو تو ی پستی هست نمیدونم کدوم پست

برات فرستادم

رها دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 04:56 ب.ظ

salam aida joon. hame posta ramz dar bood faghat inja shod comment bezaram. delam kheili barat tang shode. omidvaram halet khoobe khoob bashe. kheili zood miam o hame postato mikhunam

سلام رها جان ... منتظرتم و کلی خوشحال می شم که نظرتو بدونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد