...

نشستم توی آفیس و منتظرم کار دوستم تموم شه که با هم برگردیم خونه . شاید شب برم سینما فیلم Gravity رو ببینم. رنکشم تو Imdb بدک نیست پس نباید فیلم بدی باشه . این روزا کلا خیلی استرس دارم و اونم همش بخاطر شرایط کاریمه. رئیسم باهام صحبت کرده که اگه مایلی می خوام بیشتر کار Requirement engineering و design engineering  انجام بدی. منم بهش گفتم بدم نمیاد از تجربه های جدید اما کار خودمو یعنی human machine interface developing رو بیشتر دوست دارم. حالا قرار شده که تصمیم بگیره و بهم خبر بده . البته کار کردن تو پست های مختلف بد نیست و آدم تجربه پیدا می کنه اما من ترجیح می دم بیشتر فعلا برنامه نویسی کنم و HMI هم یه چیزیه که بهش خیلی علاقمند شدم جدیدا. حالا باید دید چی میشه.


خونمم تو هفته آینده جمعه عوض می کنم و تعطیلات آخر هفته آینده اسباب کشی دارم . کی ذوق زده ام ها ... آخه تا بحال همیشه زندگی دانشجویی و توی یه سوییت کوچولو داشتم اما الان می رم توی یه خونه یک خوابه تر و تمیز و دیگه همه چیز خیلی فرق می کنه با قبل . دیگه دانشجو نیستم و دستم تو جیب پدر و مادر نیست. همین خیلی خوشحالم می کنه. میم چند وقت پیش بهم گفت والا انقدر که تو ذوق داری برای رفتن تو خونه ی اجاره ای من برای رفتن تو خونه ای که تازه خریدم ندارم ! 

من که مدام دارم فکر می کنم چی بخرم چی نخرم . مبلمان خونم چی باشه . پرده ها رو چیکار کنم . فرش رو بیام از ایران بیارم و ...