دوست خوب ...

کارم پیشش  شدیدا گیر بود.یه فایل مهم رو یادم رفته بود با خودم ببرم شرکت. از دوستی خواستم بره خونم و برام یه فایلی رو از توی کامپیوترم بفرسته . فاصله خونم تا محل کارش 10 دقیقه شاید نباشه . اما من اگه خودم بخوام برم شاید بیشتر از 2 ساعت طول بکشه تا برگردم افیس در بهترین حالت. گفت نمی رم ! بهمین سادگی و حالا من موندم که باید گریه کنم ؟ عصبانی باشم ؟ داد بزنم ؟ یا بگم من دوستی مثل تو رو نمی خوام !


واقعا بعضی دوست ها توی موقع احتیاج خوب خودشونو نشون می دن به آدم . خیلی خوب ... و منم که هر دفعه خودمو می زنم به نفهمی اما این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. واقعا نیست ...

پ ن : انقدر عصبانیم که اصلا ذهنم کار نمی کنه! 

نظرات 2 + ارسال نظر
س.ایرانی پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 12:35 ب.ظ http://thomascrown.blogsky.com/

و تو میتوانی تا ابد منتظر بمانی
اما ...

اما ... ؟!
منتظر موندن هم حدی داره بیش از یه حدی فقط اسمش حماقته!

وحید شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 12:19 ق.ظ http://bealive.blogfa.com/

یه دوست خوب می تونه به آدم زندگی ببخشه، امیدوار کنه و یه دوست بد می تونه ...

دوست خوبی برای دیگران باشیم و گذشت داشته باشیم و به یاد داشته باشیم هیچ چیز این زندگی موندنی نیست.

توی این دوره و زمونه دوست واقعی خیلی کمه متاسفانه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد