کارم پیشش شدیدا گیر بود.یه فایل مهم رو یادم رفته بود با خودم ببرم شرکت. از دوستی خواستم بره خونم و برام یه فایلی رو از توی کامپیوترم بفرسته . فاصله خونم تا محل کارش 10 دقیقه شاید نباشه . اما من اگه خودم بخوام برم شاید بیشتر از 2 ساعت طول بکشه تا برگردم افیس در بهترین حالت. گفت نمی رم ! بهمین سادگی و حالا من موندم که باید گریه کنم ؟ عصبانی باشم ؟ داد بزنم ؟ یا بگم من دوستی مثل تو رو نمی خوام !
واقعا بعضی دوست ها توی موقع احتیاج خوب خودشونو نشون می دن به آدم . خیلی خوب ... و منم که هر دفعه خودمو می زنم به نفهمی اما این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. واقعا نیست ...
پ ن : انقدر عصبانیم که اصلا ذهنم کار نمی کنه!
و تو میتوانی تا ابد منتظر بمانی
اما ...
اما ... ؟!
منتظر موندن هم حدی داره بیش از یه حدی فقط اسمش حماقته!
یه دوست خوب می تونه به آدم زندگی ببخشه، امیدوار کنه و یه دوست بد می تونه ...
دوست خوبی برای دیگران باشیم و گذشت داشته باشیم و به یاد داشته باشیم هیچ چیز این زندگی موندنی نیست.
توی این دوره و زمونه دوست واقعی خیلی کمه متاسفانه !