مرمر

باهاش توی شرکت قبلی که بودم آشنا شدم ، اونجا داشت تزشو انجام می داد و چقدر هم دختر ساده و صمیمی هست . کلا از همون اول رفتار و اخلاقش و خودش به دلم نشست . اون هم مثل من تجربه خوبی از مرد ایرانی نداره و بهم نصیحت کرده که از میم کمی فاصله بگیرم و تکلیفمو باهاش معلوم کنم. حرفاش از روی دلسوزی بود و عاقلانه. اما وقتی اومدم خونه و به میم نگاه کردم تمام تصمیم هایی که تو دلم گرفته بودم دود شد و رفت هوا ... فکر کردم آیا من می تونم بی میم زندگی کنم ؟ من اینهمه دیگرانو نصیحت می کنم که وابسته نشین که اگه یه وقتی قصد جدایی داشتین زندگیتون تحت الشعاع قرار بگیره ، اونوقت خودم از همه بدترم!

با مامان بزرگم حرف زدم اون هم تقریبا حرفهای مرمر رو زد ، مامانم هم حرفاشو تایید کرد ... میم تقریبا فهمید حرف مامان بزرگ و مامانم چیه و کلی هم سوال پیچم کرد و بعد هم کلی بهم محبت کرد ...

 دلم گرفته اما می دونم که اگه قرار بر جدایی باشه خدا قدرتشو هم بهم می ده . خدایا خودت هوامو داشته باش و هر چی بهترینه برام پیش بیار. 


پ ن :تا یک زمانی مامان آدم می تونه بهترین دوست و معلم باشه. حرفاتو باهاش می زنی و اونم راهنماییت می کنه و بنظر خیلی هم عاقل میاد... اما از یک زمانی به بعد مامان آدم بی تجربست و هیچ کمکی نمی تونه بکنه و حتی ممکنه راهنمایی هاش آدمو بدتر سردرگم کنه ! 

گرما و مریضی و مرد ایرانی !

هوا امروز خیلی خیلی گرم شده (۲۹ درجه) و اینجا هم کلا کولر و اینا رایج نیست چون فصل گرما کوتاهه ، خلاصه داریم کباب می شیم  

هفته پیش کلا میم مریض شده بود و تب داشت و تو خونه بود، نمی دونم سرما خورده یا آنفولانزا گرفته چون ما از وقتی اومدیم اینجا خیلی کم مریض می شیم. فکر نمی کنم اصلا تو این هوای سرد هیچ ویروسی بتونه زنده بمونه که انفولانزا خیلی شایع بشه ! منم تمام هفته سرم درد می کرد و هی منتظر بودم مریض بشم اما خوشبختانه بزنم به تخته فعلا که خوبم. 

دیروز رفتیم رستوران من همبرگر خوردم اون استیک، البته استیک میم خیلی چربی داشت و حسابی غرغر کرد که حق هم داشت چون رستوران گرونی هم بود و آدم انتظار داشت که کیفیت غذاش خوب باشه . من که از همبرگرم راضی بودم اما میم قسم خورد که دیگه پاشو تو اون رستوران نگذاره!

شنیدم تهران هم هوا خیلی گرمه و آبم جیره بندی کردن ! البته با مامان اینا که حرف زدم گفتن آب خونه ما تا حالا قطع نشده خوشبختانه اما چقدر بده که تو ماه رمضان این وضع پیش میاد با این وضع گرمای هوا ! اصلا چرا این ماه رمضون هی می چرخه تو طول سال نمی گیره بشینه یه جا سر جاش ؟! 

دیروز با یه آقای میانسال ایرانی تو شرکت آشنا شدم که وقتی شروع کردم فارسی حرف زدن کلی تعجب کرد و گفت فکر می کردم هندی هستی ! حالا نمی دونم خوشحال بشم یا ناراحت از حرف آقاهه چون اینجا هندیا تو کامپیوتر معمولا خیلی خفنن و تو شرکت های خوبی هم استخدام می شن ! اما در کل خوشم نیومد، آخه من کجا شکل هندیام ؟! نه قیافم به هندیا می خوره نه انگلیسی حرف زدنم. تا حالا چند نفر بهم گفتن که لحجه انگلیسیم خوبه و پرسیدن از کی و کجا زبان یاد گرفتم ؟! کلا آقاهه پیله هم کرده بود که هندی ها خیلی زبانشون خوبه! ما هم کلی تعجب کردیم چون هندیا ممکنه جنرال خوب حرف بزنن اما لحجشون خیلی بده . جالبه که پریروز یه پیرمرد سوئدی تو سوپرمارکت تا منو دید ازم پرسید تو ایرانی هستی نه ؟ و من کلی شاخ درآوردم که این از کجا فهمیده ! گفت پسرش دوست دختر ایرانی داره و دختره شکل منه !  

دوستم می گه مردای سوئدی از دخترای ایرانی خیلی خوششون میاد چون معروفن به سازگار بودن اما برعکس مردهای خاورمیانه ای و کلا ایرانی معروفن به مرد سالاری و زورگویی و دخترای سوئدی کلا ازشون فرار می کنن ! البته شروع این بحث هم بخاطر این بود که یه پسر سوئدی از دوستم پرسیده بود که آیدا مجرده یا متاهل ؟ به هر حال من کلا از مردای غریبه و بخصوص مردای سوئدی می ترسم چون همینجوری توی ارتباط با مردهای ایرانی لنگ می زنیم و گاهی به مشکل می خوریم چه برسه بخواد طرف سوئدی باشه و زبون هم رو هم درست نفهمیم!  البته دوستم که شوهرش سوئدیه می گه مردای سوئدی خیلی خیلی خوبن و واقعا قابل مقایسه با مردای ایرانی نیستن چون فرهنگشون فرق داره. میگه رابطه با یه مرد سوئدی اون پیچیدگی رابطه با یه مرد ایرانی رو نداره چون ساده هستن و اهل پدر سوختگی و خیلی مسائل نیستن. راستش گاهی از مردای ایرانی خیلی خسته می شم و به این فکر می کنم که اگه یه روزی رابطم با میم قطع شد دیگه هیچ وقت سراغ مرد ایرانی نرم . نه اینکه میم بد باشه ها نه اصلا اما کلا مردهای ایرانی یه سری خصوصیات دارن که هضمش برای من سخته. اولیشم اینه که انقدر تو ایران دخترا دنبال شوهر می گردن و شوهر کردن ارزشه که همه پسرا فکر می کنن اکثر دخترای ایرانی لنگ اونان برای ازدواج و این حرفها ! مردای ایرانی فکر می کنن اسمون سوراخ شده و اونا افتادن پایین از بس که مرد بودن تو ایران مهمه و من با مردی که اینطوری فکر می کنه اصلا نمی تونم کنار بیام! به جرات بهتون بگم بجز داداشم و چند تا از پسرای خانواده خودم اکثر پسرهایی که دیدم همینطور فکر می کردن گر چه سعی در پنهون کردنش داشتن. خیلی از مردهای ایرانی حتی اگه به روت هم نیارن اما در باطن قبول نمی کنن که این دختری که روبروشون نشسته حق و حقوقش مساویه با خودشون. مثلا اگه زن توی خونه غذا می پزه و  ظرف می شوره مرد باید خونه رو تمیز کنه و مساوی با زن کار کنه اما اکثرا مردها یه گوشه لم می دن و منتظرن که زنا خدمات رسانی کنن و به اصطلاح بهشون برسن. چنین چیزی تو خانواده من اصلا تعریف نشده و منم اصلا نمی تونم همچین چیزی رو قبول کنم و ظلم رو بپذیرم. من یه دختری هستم که اینجا با هزار زحمت زندگی کردم و سعی کردم برای خودم یه زندگی خوب بسازم اصلا چرا باید اول جوونی برای خودم دردسر درست کنم همچین مردی رو وارد زندگیم کنم با اینهمه توقع و عادت به اون سیستم زندگی تو ایران ؟ چرا باید مدام بپزم و بشورم بگذارم جلوش و آقا تازه منت بگذاره که من لطف کردم تو رو گرفتم بی شوهر نمونی ! نه عاقا جان من خودم کار می کنم و درآمدم هم خدا رو شکر خوبه و هیچ نیازی به مرد ایرانی با خصوصیات ذکر شده رو ندارم ! ولسلام


پ ن : قصدم اصلا توهین و بی احترامی به مردهای ایرانی نیست فقط من کسی نیستم که بتونم با همچین خصوصیاتی کنار بیام بنابرین امیدوارم اقایونی که اینجا رو می خونن ناراحت نشن از لحن یکمی تندم .