مرمر

باهاش توی شرکت قبلی که بودم آشنا شدم ، اونجا داشت تزشو انجام می داد و چقدر هم دختر ساده و صمیمی هست . کلا از همون اول رفتار و اخلاقش و خودش به دلم نشست . اون هم مثل من تجربه خوبی از مرد ایرانی نداره و بهم نصیحت کرده که از میم کمی فاصله بگیرم و تکلیفمو باهاش معلوم کنم. حرفاش از روی دلسوزی بود و عاقلانه. اما وقتی اومدم خونه و به میم نگاه کردم تمام تصمیم هایی که تو دلم گرفته بودم دود شد و رفت هوا ... فکر کردم آیا من می تونم بی میم زندگی کنم ؟ من اینهمه دیگرانو نصیحت می کنم که وابسته نشین که اگه یه وقتی قصد جدایی داشتین زندگیتون تحت الشعاع قرار بگیره ، اونوقت خودم از همه بدترم!

با مامان بزرگم حرف زدم اون هم تقریبا حرفهای مرمر رو زد ، مامانم هم حرفاشو تایید کرد ... میم تقریبا فهمید حرف مامان بزرگ و مامانم چیه و کلی هم سوال پیچم کرد و بعد هم کلی بهم محبت کرد ...

 دلم گرفته اما می دونم که اگه قرار بر جدایی باشه خدا قدرتشو هم بهم می ده . خدایا خودت هوامو داشته باش و هر چی بهترینه برام پیش بیار. 


پ ن :تا یک زمانی مامان آدم می تونه بهترین دوست و معلم باشه. حرفاتو باهاش می زنی و اونم راهنماییت می کنه و بنظر خیلی هم عاقل میاد... اما از یک زمانی به بعد مامان آدم بی تجربست و هیچ کمکی نمی تونه بکنه و حتی ممکنه راهنمایی هاش آدمو بدتر سردرگم کنه ! 

نظرات 6 + ارسال نظر
سوری دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 11:48 ب.ظ

من که نتونستم. تو رو نمیدونم

گاهی لازمه آدم یه حرکت کنه و تکلیف خودشو با زندگیش مشخص کنه ! عمر آدم همینطوری مثل باد می گذره و وقت آدم تلف آدم هایی می شه که بعدها تبدیل خواهند شد به یه رهگذر که وقتش که برسه مثل باد می گذرن و آدم می مونه و خودش و خودش !

وحید سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 12:03 ق.ظ http://bealive.blogfa.com/

نقاطی در زندگی هستند که باید تصمیم سازی کنیم تا مسیر جدیدی را انتخاب کنیم یا مسیری را بهینه تر کنیم. ما همیشه نمی تونیم بی مهابا به جلو بریم. گاهی لازمه بایستیم و به مسیری که طی کردیم نگاه کنیم و اونو بررسی کنیم اگه به کیفیت توجه داشته باشیم. مسئله ای که تو با اون مواجه هستی مساله ساده ای نیست. اونم تو یه کشوری غیر از کشور خودت با آدمایی که اطرافت هستند که حتی هم زبونت هم نیستند. مطمئنا سخته برات تصمیم گیری. من فقط می تونم بگم در همچین مواقعی نیاز به تحلیل بیشتری هست. یعنی تو باید از دو بعد اونو بررسی کنی. اول عقلی دوم دلی. در بعد عقلی، بشین همه چیو روی کاغذ بیار. دو حالت رو بنویس: 1. با اون 2. بدون اون بعد جلوی هر کدوم مزایا و معایب رو بنویس حالا سبک سنگین کن ببین کدوم بهتره.
از منظر دل هم... چی بگم...

همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسوایی ما
که تنها تر نشه تنهایی ما
که کار ما گذشته از شکایت، هنوزم پایبندیم در رفاقت...

دل اینه مگه میشه تصمیم گرفت به این راحتی ها.
آیدا سرتو درد آووردم. خیلی حرف زدم. دعا می کنیم بهترین حالت برات رقم بخوره. به امید خدا.

مرسی وحید جان برای نظرت . باید همینکارو بکنم ...
ایشالا برای همه همون چیزی پیش بیاد که خیر و صلاحشون در اونه.

Friends سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 06:37 ق.ظ http://friends.blogsky.com

من میخواستم راجب پست قبلی و مرد ایرانی نظر بودم، بی خیال شدم، راجب این پست و مرد ایرانی هم میخواستم نظر بدم، باز بیخیال شدم.
فقط اینکه من هم راجب خیلی از دختر های ایرانی این نظر رو دارم، ولی هیچوقت حتی دو خلوت خودم هم جمع نمی بندم، با خودم میگم فلانی.
مرد ایرانی یعنی مرد های تبریز و گیلان و خراسان شمالی، تا کردستان و بوشهر وبندر عباس و سیستان و فارس و اصفهان.

چرا بی خیال شدی ؟ اتفاقا نظراتت برام جالبه .
در کل جامعه ما مرد سالاره و توی ضمیر ناخودگاه تک تکمون هم این قضیه مرد سالاری کاملا هست چه بخوایم چه نخوایم چون حتی توی خانواده هایی هم که زن و مرد حقوق برابر دارن باز هم یه جاهایی هست تساوی رعایت نمی شه. از بچگی به یه دختر می گن تو کوچه نرو خانوم باش و ... اما یه پسر آزاده و ...
نه مرد ایرانی یعنی هر مردی تو ایران که اینطوری تربیت شده باشه! این غرور و خود پسندی مرد بودن یه جورایی تو همه پسرهایی که دور و برم دیدم هست مختص یه شهر یا جای خاصی هم نیست !

امىن سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 01:32 ب.ظ http://havayehavva.blogsky.com

آقا وحىد خىلى خوب توضىح داده و من هرچى بگم پر حرفىه فقط ىک جمله.....ىادت باشه
"ىک پاىان تلخ بهتر از ىک تلخى بى پاىانه"
امىدوارم اونچه خىره پىش بىاد

مرسی منم امیدوارم

وحید چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 12:49 ق.ظ http://bealive.blogfa.com/

این فقط مادر نیست که گاهی راهنماییش آدمو سردرگم می کنه. راهنمایی دیگران هم ممکنه گاهی درست نباشه.
فکر کنم درست نباشه اینقد راجع به مادر راحت قضاوت کنیم. ما وقتی کسی رو دوست داریم بشدت نسبت به اون حساس میشیم و گاهی برای اون تصمیماتی می گیریم یا راهنمایی هایی می کنیم که شاید به نفع خودمون باشه تا اون. مادر بیچاره هم همینه خب. اون شاید از سر دوس داشتن یه حرفی بزنه که باب میل ما نباشه. ما باید به حرفش گوش بدیم و تصمیم نهایی رو خودمون بگیریم و مسئولیتشو بپذیریم چون شرایط دو دوتا چهار تا رو داریم فقط می مونه تجربه که گاهی نداریم که اونو می تونیم از حرف های پدر مادر و دیگران استخراج کنیم و اون بخشی رو برداریم که به دردمون می خوره.
من فکر می کنم الان فصلیه (سنیه) که ما باید بیشتر هوای دل پدر و مادرامونو داشته باشیم اونو دینشونو نسبت به ما ادا کردند وقتی ما بچه بودیم و خیلی حرفای دیگه.
آیدا بازم طولانی شد.
شاد باشی.

مرسی وحید از نظرت ، حق با توئه. پدر و مادر هر حرفی که به آدم می زنن از روی خیر خواهی و بس

×بـانــو! چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 10:23 ب.ظ http://x-banoo.blogfa.com/

کاملا حرفت رو قبول دارم
نمیشه وابسته نشد ولی مهم اینه که اگه یه روزی آدم جدا بشه علیرغم وابستگیش بتونه زندگیش رو کنه و نخواد دوباره صرف وابستگی برگرده پیش طرف قبلیش...

وابستگی آدم رو از زندگی عقب می ندازه و از خیلی چیزهای خوب که ممکنه در انتظارش باشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد