آقای همکار ایرانی

موقع ناهاره و دارم به خوراک سوسیس و سیب زمینی که میم درست کرده و پر روغنه ناخنک می زنم و از توی گوشیم ف ی س ب و ک رو هم چک می کنم که سر و کله یه آقای ایرانی همکار پیدا می شه . حدود 40 ساله یا بیشتر بنظر میاد . صحبتمون گل می اندازه از دانشگاهم می پرسه و از اینکه آیا می خوام بمونم ؟ خودشم می گه 4 ساله اینجاست و از این 4 سال 2.5 شو کار می کنه و حتی درسشو هم اینجا تموم نکرده! صحبت کانادا و آمریکا می شه و منم کلی در مورد اینکه کار کردن اونجاها سخته سخن سرایی می کنم و اون آقا گوش می ده . حرف اقامت گرفتن می شه. می پرسه دنبال اقامت گرفتنی ؟ می گم آره ! با این پاس ایرانی که هیچ جا راهمون نمی دن واسه همین مجبورم دنبال پاس و اقامت اینجا باشم. با اینکه 1.5 دیگه می تونه اقامت بگیره اما انگار خیلی هم براش مهم نیست ، می گه نشد هم آدم برمی گرده ایران ! صدام درمیاد و فورا می گم نه حرفشم نزنین ! میگه 70 میلیون آدم دارن اونجا زندگی می کنن پس شک نکن که ما هم می تونیم ! فکر می کنم به اینکه اگه مجبور بشم بله که می تونم اما مجبور شدن با خواستن فرق داره. بهش اطمینان می دم که با سابقه کار و تحصیلات اینجا حتی اگه مجبور به برگشت به ایرانم بشیم باز هم می تونیم یه در دیگه رو بزنیم و بیایم خارج ! به اون می گم اما انگار می خوام خودمو قانع کنم ! می خنده و می گه امیدوارم که به اقامتت و پاس خارجی برسی و  برمی گرده سر کارش !

پ ن : 5 سال دیگه میام و این دری وری ها و نگرانی ها رو می خونم و خندم می گیره !

پ ن : راستی انقدر که آقاهه کم حرف و ساکت بود خجالت کشیدم از اینکه آیدای پر حرف و پر هیجانی هستم و یه سره دهنم می جنبه!

پ ن : اینجا یه سایتی هست که می شه آمار همه رو از توش در آورد. اینکه خونه یکی کجاست و چند سالشه و ازدواج کرده یا نه. خلاصه کسی چاخان کنه تقش در میاد اینطوری ! تصور کنین همچین چیزی تو ایران باشه ...  

نظرات 5 + ارسال نظر
×بـانــو! چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 10:20 ب.ظ http://x-banoo.blogfa.com/

ولی خیلی سخته آدم دوباره برگرده اینجا... اینجا هیچی ثبات نداره فقط استرسه...

سخت هست اما غیر ممکن نیست آدم به هر جور شرایطی عادت می کنه!

Friends پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 07:57 ق.ظ http://friends.blogsky.com

آقاهه من بودم، باور کن، حالا یه 12 سال بزرگتر

جدا ؟ :D

امىن پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 10:18 ق.ظ http://havayehavva.blogsky.com

...اما مجبور بودن با خواستن فرق داره.

کاملا درسته

وحید پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 09:58 ب.ظ http://bealive.blogfa.com/

احساسم اینه میدونی چی می خوای و تکلیفت در بعضی مسائل با خودت روشنه حداقل در مقایسه با کسای دیگه ای که برای درس خوندن میرن خارج. این خوبه.
هر جا هستی بهترین باش و تلاش کن. خدا هم هست.
دلت همیشه شاد باشه آیدا.

آره الان تقریبا هدفهای زندگیم مشخصه. مرسی وحید جان ایشالا شما هم همیشه شاد باشی

رها چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 12:06 ق.ظ http://fair-eng.blogsky.com

من فکر می کنم واقعا سخت باشه واسه کسی که چند سال اونور بوده برگرده ایران!! :-/
ما که پوست کلفت شدیم بقرعان!! :-///

سخت شاید اما نشد نداره . من سعی می کنم ترس به خودم راه ندم . حتی اگه این اتفاق هم بیفته من دوباره تلاشمو می کنم و باز اقدام می کنم برای اومدن و هیچی هم نمی تونه جلومو بگیره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد