خیال پردازی های من

از یه سنی خیلی خیال پرداز بودم ! یادمه تو مدرسه همیشه مشکل عدم تمرکز داشتم ! همیشه تو عالم هپروت بودم و وقتی یه مشکلی داشتم ، با کمک خیال پردازیهای ذهنم سعی می کردم خودمو آروم کنم ! هنوز هم همونطوریم اما الان شاید کمی کمتر ! در واقع بجای قبول نقص ها و اشتباهات و سعی در حل مشکلات من به این غار خیال پردازی هام پناه می برم و سعی می کنم به خودم بقبولونم مشکلی ندارم !

همیشه هم به خودم می قبولندم که بابا من آدم معمولی نیستم که ! من نویسنده ام و نویسنده ها هم خیال پردازن ! جالبم هست که جز چند تا کتاب که تو نوجوونی نوشتم دیگه هیچ وقت دستی به قلم نبردم و الان حس می کنم از همه دوستام که حتی هیچ علاقه و ادعایی هم نداشتن تو نوشتن ضعیف ترم . 

بگذریم از امروز می خوام یه روش جدیدی رو تست کنم . می خوام جلوی این افکار رو بگیرم ! فکر می کنم خیلی وقتمو و انرژی مو هدر می ده و اگه بتونم اینکار رو بکنم خیلی عالی میشه ! 

در ضمن یه بدی که داره اینه که این افکار مستقیم میره تو ضمیر ناخودآگاه آدم و این ضمیر متاسفانه هیچ فرقی بین این خیال پردازی ها و واقعیت قائل نیست ! یعنی مثلا وقتی خیال پردازی می کنیم که توی یه کاری شکست می خوریم ضمیر ناخودآگاهمان باورش می شود ! 

وای و من گاهی از غم لذت می برم ! گاهی مثلا تصور می کنم اگه زبونم لال یکی از نزدیگانم بیفته بمیره چی میشه ! یا همین دیروز داشتم فکر می کردم اگه بچه دار بشم و بچم بمیره چی میشه ! وای  ! آدم باید جلوی این افکار مزخرف رو بگیره ! مثل سیل میان و آدمو با خودشون می برن و به جرات می تونم بگم علت خیلی از مشکلاتم تو درس و ... این مسئله بوده ! 




اگه موزیک اینا گوش بدم محاله تو فکر و خیال نرم ! تو فکرم یه موجود خیالی از خودم نسازم که خیلی از ویژگیها یا موقعیت هایی که من ندارمو داره . حتی گاهی رابطم با به نفر خیلی هم عالی بوده اما تو ذهنم فکر می کردم اگه کات شه چی میشه ! اگه بره با یکی دیگه ؟! بهش ثابت می کنم من بهترم ! بهش ثابت می کنم چی رو از دست داده ! اونوقت تو خیالم طرف پشیمون می شد و من حال می کردم (فقط در مورد کسی که عاشقشم البته )! خودمم خندم می گیره اما شماها بهم نخندین بابا این یه مرض بده ! 

خیال پردازی می کنم که یه نابغه پیانوام و می تونم آهنگای سرگی راخمانینف رو مثل چی بزنم !  چه فکر کردن بهش حتی همین حالا هم لذت بخشه !‌  کافیه Rachmaninov Piano Concerto No 3  رو بزارم ! 

خیال پردازی می کنم که یه نویسنده خیلی معروفم و کلی طرفدار دارم ! دوست دارم این نویسنده به ثروتی در حد جی کی رولینگ هم داشته باشه ! جالبه نه ؟

 جالبتر اینکه خانوادم همیشه وضع مالی خیلی خوبی داشتن ! هر چی می خواستم واسم فراهم بوده اما ... از یه سنی به بعد به دلیل کار پدرم و محل زندگیمون با یه عده آدمهای فوق العاده پولدار برخورد داشتم حتی تو دوستای دبیرستانم ! چون منو تو یه دبیرستانی گذاشته بودن و چندین میلیون هم هر سال شهریه می دادن ! خوب فکر کنین دیگه ! یه دختر ۱۶ ساله که می بینه دوستاش خیلی عجیب غریبن ! چه خونه هایی دارن ! مامانشون با چه ماشین هایی میاد دنبالشون ! خودشون چه آرایشگاهایی می رن اونم تو اون سن ! و چه پارتی هایی میدن ! چه لباسایی می پوشن ! چه سفرهای اروپایی ! اونم نه الان چندین سال پیش !  بجز اینا همه ی همسایه ها و ... هم همینطوری بودن ! یه قشر خاص ! افرادی که شاید ۲ ٪ جامعه رو هم تشکیل ندن ! آدمایی که واقعا نمی دونن با پول چیکار کنن ! 


ای بابا خدایا مارو شفا بده ! الهی امین ! 


پ ن : چقدر  با این فونت حال کردم ! از اون فانتزی هایی توی ذهنم ساختن که قبلا تو یه پست گفته بودم . 

چقدر من علامت تعجب رو دوست دارم ! هر چند کلمه یه !‌  داره 

نظرات 7 + ارسال نظر
مجتبی چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 01:45 ق.ظ http://www.khoshbash.blogsky.com

فونت؟!
فکر چشم و چار ما رو هم کردید؟

یعنی انقدر اذیت می کنه ؟ نمی دونستم حتما عوض می کنم اگه اینطوریه !

مجتبی چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 03:37 ق.ظ http://www.khoshbash.blogsky.com

حالا شد!

eli... چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://eshghemamnoo-1380.blogsky.com/

سلام قلم شیوا و زیبایی داری نوشته هات به دل میشینه

ممنون که سر زدی

گاهی اوقات همه آن چیزی که یک انسان نیاز دارد، دستی برای گرفتن و قلبی برای درک شدن است.

مرسی دوست خوبم خیلی خوشحالم کردی بازم بهم سر بزن

محمدرضا چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 04:57 ب.ظ http://personalnonsense.blogsky.com/

قلمت زیباس , بیانت صادقه , توی نوشته هات یه غم خیلی عجیبی حس میکنم ! حس میکنم دلِ شکستتو !‌ حس تنهایی ... نمیدونم شاید اشتباه میکنم ... ولی واقعا لذت میبرم از صداقت و بی ریایی نوشته هات ...

خوب بلخره همه آدما غمهایی دارن و منم الان توی شرایط سختی ام . ولی امید دارم که سختی ها بالاخره به پایان می رسه . خوشحال شدم که از قلمم تعریف کردی چون همیشه برام مهم بوده نوشتن اما کم سعی کردم !

مرسی که سر زدی بهم

f... چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 08:37 ب.ظ http://yekroozbadazoo.blogsky.com

azizam merc az ink b didanam miyay,dar zemn tamame khiyalate adama y ruz vaqeiyat mishe

رها دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 01:00 ق.ظ http://fair-eng.blogsky.com

واقعا چه فکرائی می کردی ها!!

آره والا چرت و پرت . الان تونستم خیال پردازیمو کمش کنم . خودم گاهی می خونم پستهامو خندم می گیره !

رها دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 01:02 ق.ظ http://fair-eng.blogsky.com

منم یه خورده اون مرضی که در پاراگراف اول ادامه مطلب گفتی رو دارم متاسفانه!! دارم روش کار می کنم! :-/

کم کم حل میشه به شرطی که تمرین کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد