اولین درگیری

چند وقته که با نازی مشکل پیدا کردم ! یعنی نه تنها من بلکه ن هم همینطور . امروز دیگه این بحث و بهتره بگم کدورت به اوج خودش رسید و با عث خیلی مسائل شد . اول اینکه تو آشپزخونه با هم حرفمون شد و من سعی کردم به خیال خودم اونو سر جای خودش بنشونم که متاسفانه بی فایده بود . بیدار شدم دیدم گذاشته رفته بی یه کلام حرفی ! زنگ زدم بهش جواب نداد ! اس ام اس هم دادم همینطور . بی خبر گذاشته بود رفته بود !

خلاصه منم اعصابم کمی خورد شد و ترجیح دادم خونه نمونم . رفتم پیش ن و گفتم بریم کمی قدم بزنیم . اول هم رفتیم سراغی از دوستان بگیریم . یکی از بچه ها بسته پستی داشت که رفتیم . کمکش کردیم تا بسته ها رو بیاره ! بعد هم کمی قدم زدیم . 

وقتی اومدم خونه نازی خونه بود و مشغول سلام که کردم که جواب نداد . ازش پرسیدم که چرا جواب تلفن و اس ام اس رو نمی داده که باز هم جوابی نداد ! و من هم رفتم توی اتاقم !

خلاصه بلخره یکم که گذشت صداش کردم و گفتم بیا صحبت کنیم ! گفتم بابا جان ما دو تا دختر عاقل و بالغیم . باید بتونیم ۴ کلام حرف بزنیم و با هم کنار بیایم . فقط که برای درس خوندن نیومدیم ! اومدیم که یاد بگیریم چطوری با دیگران کنار بیایم !

خلاصه بحث رو باز کردم و گفتم که چته ! وای انگار که یک چیزی هم بدهکار شدم ! شروع کرد که تو از اصول هم خونه ای بودن تجاوز کردی و صداتو برای من بالا بردی .... من هم گفتم تو هم تو دانشگاه هر چی تونستی باز من کردی که تو دختر گیجی هستی ! برگشت گفت من هنوزم می گم که تو گیجی !

یعنی واقعا ببینید پررویی تا چه حد ! بعد برگشت گفت این بحثی که داری می کنی مال دو هفته پیشه مال الان نیست . حرفای الانو بزن ! خلاصه ماجرایی داشتیم !

دیدم باید حداقل چند ماه تحملش کنم و به هیچ وجهی نمی شود مگر اینکه یک جوری سعی کنم فعلا باهاش کنار بیام . خلاصه کوتاه اومدم و گفتم اکی تو درست می گی . من تو آشپزخونه از حد و حدود خارج شدم و هیچ ترسی هم ندارم که معذرت بخوام . بعد هم شروع کرد که تو تاثیر پذیری و تحت تاثیر دیگران این حرفارو می زنی !‌ و هزار حرف دیگه

خلاصه بلخره کنار اومدیم و همدیگه رو ماچ کردیم و گفتیم فراموش کنیم اما واقعا دختر بسیار بی ادب و دریده و لکاته ایست که احساس مدیریت در تمام امور می کنه و مطمئنا من مدام باید باهاش درگیر بشم .

امیدوارم که بشه یه جورایی خونه مو یا بهتر بگم اتاقمو عوض کنم و حداقل برم پیش یه آدم غریبه ! اما پیش این آدم نباشم !

می گن چی ؟ دوری و دوستی ! واقعا نباید زیاد دور و برش پلکید چون با هیچ کس نمی تونه کنار بیاد .

نظرات 1 + ارسال نظر
وبساز پنج‌شنبه 18 شهریور 1389 ساعت 01:50 ق.ظ http://www.2websaz.co.cc

همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها

ســــخن مانند دامن دخــتران است , هر چه کوتاه تر باشد به هدف نزدیک تر است (امیر جوان)


چه دعایی کنمت بهتر از آن ، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد

وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد