خوشحالم

آقا امروز خیلی خوشحالم چون یه خبر خوب شنیدم دیشب و اونم اینکه داداشم کار پیدا کرده و به زودی مشغول کار میشه ! اونم کجا ... توی یکی از بهترین کمپانی های دنیا ... بهش افتخار می کنم و با غرور می گم که حقوقی که داداش فسقلیم می گیره از منم بیشتره ! (البته دو تا کشور جدا هستیم)

میم رفته و خبری هم ازش نیست ! بی معرفت نکرد حداقل یه زنگ بزنه یا ایمیل که رسیده انگار نه انگار ! بی فکری آخه در چه حد ؟! منم شماره ایرانشو ندارم که بهش زنگ بزنم بپرسم ، خلاصه حسابی از دستش کفری شدم . البته می دونم رفته مسافرت همون روز اولی که رسیده ایران و شاید وقت نکرده ایمیل اینا رو چک کنه اما بازم برام خیلی غیر قابله قبوله !



دلم غم داره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این روزا ...

کم کم دارم خودمو آماده می کنم که بیام ایران ، سوغاتی برای خانواده و آشناها می خرم و از این برنامه ها . اینجا کریسمس هم نزدیکه و همه چیز یه رنگ و بوی دیگه ای به خودش گرفته و همه جا شور و شوق خرید کریسمس دیده می شه . 

دیروز کلی خرید کردم برای مامانم اینا و حسابی بخصوص برای مامان سنگ تموم گذاشتم !‌ یعنی گاهی انقدر محبتم نسبت بهش قلمبه می شه که دو برابر قیمت چیزایی که برای خودم معمولا می خرم رو برای مامانم می خرم و ذوق می کنم از فکر خوشحال کردنش . مامانم هم مرتب می گه آیدا جان من چیزی نمی خوام پولاتو جمع کن !  اما مگه می شه بعد چند سال برم ایران و برای مامانم هیچی نخرم ؟! 

امتحان رانندگی تئوری داره نگرانم می کنه چون دو ماه همش وقت دارم که بدم و از شرش خلاص بشم و نمی خوام مجبور بشم دوباره از اول هم تئوری و هم عملی امتحان بدم. ایشالا این هفته میم بره مسافرت من یکم فرصت پیدا می کنم که بخونم براش.

دوستم زنگ زده بهم بعد چند وقت بی خبری ... تابستون عروسیش بوده با دوست پسر ۱۰ سالش . کلی بهش تبریک می گم و سر به سرش می گذارم . بعد چند دقیقه شروع می کنه به سوال پیچ کردن من . که کارم چیه و چطور کار پیدا کردم . اینکه خونم چه شکلیه و چند متره و چرا ازدواج نمی کنم و ... یعنی کلا دلم می خواست یک جواب تند و تیزی بهش بدم که آخه آقا جان به تو چه که من چرا ازدواجنمی کنم !‌ اما جلوی خودمو گرفتم و بجاش گفتم که بابا ازدواج کردن که به این سادگی ها نیست ! منم کلا سخت گیر تر از قبل شدم بخصوص حالا که فوق گرفتم و کار هم می کنم و به کسی نیاز ندارم ! بله برای یه عده دخترهای ایرانی زندگی فقط توی ازدواج و شوهر و خرید و ... خلاصه می شه که این دوست من هم دقیقا همون مدلیه ! کار و اینا تعطیل . شوهره که ظاهرا لیسانسه مغازه زده و تا ۱۰ شب کار می کنه و اینم ۲۴ ساعته وله تو این آرایشگاه و اون آرایشگاه!‌ اصلا نمی تونم حتی یک روز همچین زندگی رو تحمل کنم . خلاصه حس می کنم من خیلی عوض شدم و دوستام همونطوری موندن ! آخه یعنی چی که موقع سلام و علیک اولین حرفی که بهم می زنن اینه که کی ایشالا عروسیت !؟ یعنی می خوام کلمو بکوبم به دیوار ها از دست این فرهنگ مزخرف ایرانی ها ! 


دلم می خواد نرم ایران ! 

امتحان رانندگی !

امتحان عملی رانندگی رو پاس شدم مونده تئوری که باید بخونم دوباره امتحان بدم. ملت همه تئوری پاس می شن عملی می افتن من برعکسم ! کلا امتحان رانندگی اینجا برخلاف ایران اصلا شوخی نیست و گرفتن مدرکش در کل سخته . برای امتحان تئوریش باید یع کتاب 300 صفحه ای رو بخونی و بفهمی چون سوالاش مفهومیه و بعدشم بری حسابی تست بزنی ! مثل یجور کنکور می مونه خلاصه که باید روش وقت بگذاری ! امتحان عملیش هم زمین تا آسمون با مدل رانندگی ما ایرانیا فرق داره! باید خیلی چیزها رو رعایت کنی تا پاست کنن و باید احساس کنن که کلا safe رانندگی می کنی و ایجاد خطر برای کسی نمی کنی. یه مسئله دیگه هم که برای ما ناآشناست Eco Driving هست یعنی طوری رانندگی کنی که سوخت کمتری مصرف بشه . هی دنده رو عوض نکنی و کلاج نگیری و خیلی جاها مثلا از دنده 2 مستقیم بری 4 و 3 رو بپری و همینطور برعکسش ! جا افتادن این مطلب هم برای بعضی ها فکر کنم سخت باشه. بعدش که این نکات رو یاد گرفتی و امتحان دادی بهت یه گواهینامه موقت می دن و تا دو سال باید هواستو جمع کنی که قوانینو حسابی رعایت کنی وگرنه گواهینامتو می گیرن و باید از اول امتحان بدی ! 

علائم رانندگیشونم با ما زمین تا آسمون فرق داره ... مثلا همه جای شهر speed limit هست و خیابونهایی که سرعتشون 30 و 40 و 50 و ... هست و اگه رعایت نکنی پلیس می گیرتت. الان که به این سیستم عادت کردم قوانین و علائم رانندگی تو ایران بنظرم خیلی ناقص و مشکل دار میاد ... 


دعا کنین تئوری هم پاس شم زودتر .. آخه دو ماه فقط فرصت هست که جفتشو امتحان بدی وگرنه باید از اول همه رو دوباره بدی !