داستانک

وسط روز زنگ زدم به میم که می شه بری خونم کارت بانکمو پیدا کنی شمارشی بهم بگی. وسط روزه و میم کلی کار داره و چند روز دیگه هم باید بره کنفرانس مقالشو ارائه بده. یه خورده اخم و تخم می کنه و می گه نه نمی شه کلی کار دارم. دارم رو presentation برای کنفرانس کار می کنم.

بهش هیچی نمی گم و خداحافظی می کنم اما خیلی ناراحتم. احساس می کنم اینهمه که من خودمو برای میم می کشم چرا اون هیچ کار نمی کنه. دلم کلی می گیره. بعد چند دقیقه میم می زنگه می گه کارتت کجاست ؟ کلی زوق می کنم نه برای اینکه به اطلاعات کارتم خیلی فوری احتیاج دارم بلکه برای اینکه می بینم میم به موقع کمکم می کنه. برای اینکه می بینم می تونم روش همه جوره حساب کنم. خدایا مرسی ... 



روز دوم رژیم جدید

جدیدا یه رژیم غذایی جدید گرفتم نه برای اینکه لاغر بشم فقط برای اینکه یه سری مشکلاتی که از قدیم داشتم حل بشن. توی رژیم غذایی جدیدم کربوهیدرات و شکر نیست زیاد و من دارم می میرم بدون شیرینی.

روز دومی هست که دارم طبق رژیم غذا می خورم و واقعا سخته. گاهی دلم می خواد برم هر چی شکلات و شیرینی دور و برم هست بخورم و عطشمو فرو بنشونم اما نمیشه.

میم می گه مقدار شیرینی که تو می خوری از شیرینی که کل خانواده ما می خورن بیشتره.  عجیب هم نیست که چرا به این وضع افتادم. تو خانواده ما همه عاشق شیرینی هستن و از بچگی مامانم به ما کلی شکلات و شیرینی می داد موقع تفریح و تلویزیون دیدن. می دونم که بخاطر این بود که دوستمون داشت اما الان سلامتیم به همین خاطر در خطره! پس فردا هزار درد و مرض می گیرم به همین خاطر. خلاصه خدا کمکم کنه با این رژیم وحشتناک.

دیروز روز اولم بود و خیلی رعایت کردم. اصلا ماکارونی و نون و شکلات و شیرینی نخوردم. فقط موقع ناهار دو قاشق برنج و شب یک دونه قطاب خوشمزه مامان پز خوردم که اونم بهتر بود نمی خوردم. امروز هم تا اینجا که طاقت اوردم اما لامصب مثل اعتیاده دارم می میرم بدون شیرینی.

سلام موقع گرفتاری و بی محلی موقع خوشی !

رفته بودم فروشگاه خرید کنم . تا خواستم وارد بشم چشمم خورد به آشنایی که برادر یکی از دوستام بود و اتفاقا یکی دوبار هم حتی شام خونم هم اومده بود! مشغول صحبت با یه دختر خارجی بود ! تا چشمش خورد به من فوری رویش را برگرداند و به روی خودش هم نیاورد. من همینطوری  چند لحظه اون هاج و واج مونده بودم اون وسط ! می خواستم بگویم یک سرت را تکان می دادی که یعنی سلام چیزی ازت کم نمی شد ها ! بعد موقع دردسر و گرفتاری یاد آدم می کنند و انتظار دارن آدم کمک هم بکنه ! می گذارم به حساب جوانی و بی تجربگی طرف اما همچین حرکاتی از ایرانیها کم ندیدم ! واقعا چشونه بعضی ها ؟