زندگی گاهی می تواند به درد بدی تبدیل شود. می تواند انقدر تلخ شود که دیگر تحملش را نداشته باشی. می تواند خانواده ات را ازت بگیرد و کیلومترها دورتان کند. می تواند آدمها را تغییر دهد و به کسی تبدیل کند که حس می کنی دیگر نمی شناسیشان. می تواند سردت و سردترت کند ... نسبت به همه چیز و همه کس. نسبت به نزدیک ترین اعضای خانواده ات . زندگی گاهی خیلی بی رحمه. زندگی می تواند گاهی بترساندت. گاهی انقدر صدمه دیده ای که از هر آدمی حتی از نزدیکی اعضای خانواده ات می ترسی. چرا ؟ چون نبود دوباره شان می ترساندت. چون نمی خواهی دوباره صدمه ببینی ! نمی خواهی دوباره دوریشان را تحمل کنی !
اما ...
اما در کنار همه سختی ها زندگی می تواند شیرین باشد. می تواند نشانت دهد که چقدر قوی هستی . که آدمهای دور و برت چقدر می توانند دوست داشتنی باشند. دوری عزیزان به تو نشان می دهد که چقدر دوستشان داری و قدرشان را نمی دانستی . می فهمس باید قدر بودن عزیزانت را در همین لحظه بدانی چون معلوم نیست همین فردا باشند. باید سعی کرد همین الان با تمام وجود از حضورشان لذت بردو عشق ورزید قبل از آنکه دیر شود.
چقدر ترسو باید باشی که بخاطر ترس از از دست دادن آدمها از نزدیک ترین عزیزانت فاصله بگیری و خودت را ازشان دریغ کنی و محبتشان را پس بزنی فقط بخاطر بزدلی خودت ؟!