حال نوشتن این روزهایم را ندارم

این روزها دل و دماغ نوشتن ندارم . یعنی انقدر که سرم شلوغ شده وقت سر خاراندن هم ندارم. هر روزم به کار و بعدش به کلاس های مختلف می گذرد که اکثرا هم کلاس زبان سوئدی هستند.سوئدی ام هم بهتر شده و کم وبیش می فهمم و هر از گاهی حرف هم می زنم بخصوص توی شرکت.

تعطیلات کریسمس نزدیک است و میم یک هفته ایست رفته تعطیلات و من هم مشتاقانه منتظر دیدن دوباره خانواده ام هستم.  

وقتم بیشتر به مطالعه و کتاب و فیلم و ... می گذرد . گروه فیلمی داریم با چند تن از دوستان خارجی و ایرانی و فعلا هم زوم کردیم روی رومن پولانسکی و چند تا از فیلم هایش را می بینیم. فیلم Rosemary's baby رو ازش دیدیم که برخلاف انتظارم چندان خوب نبود. این دفعه هم the ghost writer ازش دیدیم که اونهم بیشتر سیاسی بود و چندان دوستش نداشتم. حالا شاید آخر این هفته با چند تا از همکارهای شرکت بریم فیلم interstellar که می دونم تخیلیه و سرگرم کننده و سه ساعتم هست !‌ یک روزم احتمالا بریم بیلیارد بازی کنیم . من جدیدا دارم بیلیارد یاد می گیرم و خیلی دوستش دارم گرچه خیلی هنوز خوب بلد نیستم بازی کنم و همش می بازم.


این روزها ذهنم مشغوله ... امروز پیش یک مشاور سوئدی بودم و راجب مشکلاتم باهاش حرف می زدم. قرار شد دفعه بعدی که میرم میم رو هم با خودم ببرم. بهم گفت این دوگانگی فرهنگ ایرانی سوئدی هست که به مقدار زیادی ایجاد مشکل کرده برای من و باید سعی کنم این مشکل رو حل کنم. خلاصه احساس خوبی دارم که باهاش حرف زدم. ایشالا از سفر که برگردم بازم میرم پیشش

دلم برای همه ی دوستای وبلاگیم کلی تنگ شده  سر وقت باید به همتون سر بزنم