از خستگی دارم می میرم ! من و میم همزمان خونه هامونو عوض کردیم و هر دو رفتیم خونه های جدید . البته اون خونه خریده و مال من اجاره هست . من به کلی وسیله جدید هم احتیاج داشتم از جمله تخت و کاناپه و ... متاسفانه خونم آسانسور هم نداره و طبقه سومه و هر چی می خرم رو باید سه طبقه بکشم ببرم بالا. جنازم دیگه الان از شدت خستگی . سه روزه از صبح زود تا شب دارم می دوم دنبال کارهای خونه .
میم این روزها خیلی خوب بود ... خیلی خوب ، انقدر خوب که گاهی احساس شرمندگی می کردم از بدی خودم.
ای بد
خسته نباشی
اگه قسمتت باشه باز کنار هم بر میگردین
هر چی که قسمت باشه... الانم ناراضی نیستم
ای کاش همیشه خوب بودیم. همین که خوب هستیم هم خودش خوبه.
خسته نباشید.
ای کاش ...
مرسی وحید جان