امروز تولدش بود ، شانسی متوجه شدم وگرنه اصلا حتی یادمم نبود . تولد کسی که ۶ سال پیش براش می مردم ! اما الان ... حتی تمایلی به تبریک گفتن بهش هم ندارم ... خالی خالم از هر احساسی ... فقط بی تفاوتی محض ... بودن و نبودنش برای من یکی مهم نیست ، موندم این چطور عشقی بود که به این بشر داشتم ! با هم جور هم نبودیم اما من احمقانه دوستش داشتم ... شایدم اون فقط بهانه بود . من فقط عاشق احساس ناب عاشق بودن بودم و خودم نمی دونستم ... چقدر حس شیرینیه وقتی خودت رو فدای یک عشق کنی ... از همه چیزت بزنی تا اونو خوشحال ببینی ...
بازم که تو فکر اونی !
نه اشتباه نکن ! اصلا تو فکرش نیستم ، واسم مهم نیست ، فقط برام جالبه که چقدر برام بی ارزش شده ! می خوام با پاک کن پاکش کنم این روزها !