من کم کم داره می زنه به سرم ! جدیدا مدام توی اینترنت یا تلویزیون و ... چیزهایی می بینم که بنظرم فوق العاده زیبا میان ! مثلا امروز به این نتیجه رسیدم که قیافه سارا جسیکا پارکر همچین هم زشت نیست ! می تونه از دید خیلی ها زیبا هم باشه ! گر چه خودمم تعجب می کنم از این احساسات جدیدم ! یه مورد دیگش موقعیه بود که داشتم مقاله می خوندم واسه تزم ! یهو به این نتیجه رسیدم که این مقاله چه فونت زیبایی داره و غرق اون فونته شدم ! توضیحش خیلی سخته ! اما من همیشه به خط و اینا خیلی علاقه داشتم .قدیما گاهی که خودم دفترهای خودمو بعد مدتی دوباره می دیدم انقدر از دیدن خط خودم (جاهایی که خوش خط بود ) حال می کردم ! انگار روحم ارضا می شد . حالا همین حسم داره گسترش پیدا می کنه ! انگار زیبایی ها رو بیشتر از قبل می بینم ! واقعا عجیبه !
دارم دنبال موضوع تز می گردم ! چکار سختیم هست !
امروز با مامان که داشتم می حرفیدم همچین حس کردم داره خودشو اماده می کنه اگه من برگردم ایران و نتونم اینجا کار پیدا کنم . همچین ناراحت شدم ! آخه اینهمه آدم اینجا درس می خونن بعدم کار پیدا می کنن ! تو چرا از الان منفی می بافی ! البته مامان استدلالش اینه که من فقط زمینه رو آماده می کنم ! اما من همینشم دوست ندارم !
چرا مامان من همیشه تو زمین حریفه ؟ هر وقت واسش یه جریانی رو از دوستام می گم بجای گرفتن طرف من طرف دیگرانو می گیره ! که کار تو اشتباه بوده ! گاهی حس می کنم هیچ وقت نشده که ازم تعریف کنه و بگه کار تو درست بوده !
حس می کنم به ترحم کسی نیاز ندارم ! خودم از عهده کارام بر میام و نیازیم به دلسوزی و اینا ندارم !! می بینی که دیگه سراغتو اونطوری مثل قبل نمی گیرم ! شاید دارم سرد می شم نمی دونم . اما هیچ وقت حس نکردم تو حامی من باشی ! آره منم دلم یه حامی می خواد ! یه آدم درست حسابی که بتونم بهش اعتماد کنم و وقتی خسته هستم بارهای خستگیمو اون به دوش بگیره ! چه اشکالی داره ؟ اما مطمئن باش اون یه نفر تو نیستی ! ماشالله اعتماد به نفستونم بالاست ! زشت ! کچل ! تنبل ! چاق و هزار و یک مورد دیگه هم که داشته باشین بازم از خودتون مطمئنین . یه جورایی دلم می خواد داغ این دوست داشتنو به دل جفتمون بزارم ! نمی خوام بشینم ببینم بهم ترحم بشه ! (اصلا تحملشو ندارم ، می میرم ولی ترحم هیچ احدی رو نمی پذیرم ).
خدایا این روزا سخت می گذره . انگیزه ای ندارم . نمی دونم از کجا باید شروع کنم . چطوری می تونم مطمئن بشم که تا ۱ سال آینده اینجا کار گیرم میاد ؟ انقدر استرس درس و تز و اینا دارم که شبا خوابم نمی بره ! گاهی فکر می کنم می ارزه اینهمه حرص خوردن ؟ اینکه موهات سفید بشه و از فشار عصبی پیر بشی ؟
سلام پست جالبی بود انشاالله که یه کار درس و حسابی گیرت میاد هر چی که دوست داری
راستی منم یه وب نوپا دارم که دوست دارم اگه بشه همه مثل چنتا دوست واقعی!!! دور هم جم شیم و تا جایی که میتونیم تنهایی رو از هم بگیریم و به هم کمک کنیم. خلاصه اینکه پشت هم باشیم
واسه این کار حضور دوستای خوبی مثل شما لازمه. اگه افتخار بدی خوشحال میشم
سلام مرسی ، بهت سر می زنم
فرانسویها میگن: موی سر احمق، سفید نمیشه!
نگران نباش،
هایلایت یخی هم قشنگه!
آره خودمم می دونم بادمجون بم آفت نداره ! در واقع هنوز یه دونشونم سفید نشده (اگرم شده من ندیدم هنوز) من فقط پیاز داغ قضیه رو زیاد کردم
ممنون که بهم سر زدین
سلام آیدا جون ممنونم که سر زدی به وبلاگم
بازم سر بزن .
حتما عزیزم (; مرسی که سر زدی بهم
salam.dustam man linket kardam.khoshhal misham linket basham